جامعه شناسی
هادی براتی
چکیده
هدف پژوهش حاضر، واکاوی ادراک دختران از تأخیر سن ازدواج و دلایل آن بود که به روش ترکیبی و طرح اکتشافی متوالی انجام شده است. مشارکتکنندگان بخش کیفی پژوهش، شامل کلیه دختران مجرد بالای 27 سال در استان خراسان جنوبی بود که به دلایل آموزشی و شغلی در شهر بیرجند سکونت داشتند. در بخش کیفی با استفاده از روش نمونهگیری گلولهبرفی، 13 نفر به ...
بیشتر
هدف پژوهش حاضر، واکاوی ادراک دختران از تأخیر سن ازدواج و دلایل آن بود که به روش ترکیبی و طرح اکتشافی متوالی انجام شده است. مشارکتکنندگان بخش کیفی پژوهش، شامل کلیه دختران مجرد بالای 27 سال در استان خراسان جنوبی بود که به دلایل آموزشی و شغلی در شهر بیرجند سکونت داشتند. در بخش کیفی با استفاده از روش نمونهگیری گلولهبرفی، 13 نفر به عنوان مشارکتکننده انتخاب شدند و برای انتخاب نمونه آماری مناسب در بخش کمی پژوهش از روش نمونهگیری هدفمند استفاده شد و در نهایت 120 نفر به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. برای جمعآوری دادهها از مصاحبه نیمهساختاریافته و پرسشنامه محققساخته استفاده شد و درنهایت تجزیهوتحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار MAXQDA10 و اسمارت PLS3 انجام شد. نتایج پژوهش نشان داد که عوامل مؤثر بر تأخیر سن ازدواج دختران استان خراسان جنوبی را میتوان در قالب چهار عامل اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و جمعیت شناختی تحلیل و تبیین کرد که در این بین عوامل اقتصادی (54/0) و فرهنگی (51/0) نسبت به عوامل اجتماعی و جمعیت شناختی، نقش بیشتری در تبیین پدیده تأخیر سن ازدواج دختران در استان خراسان جنوبی دارد. نتایج پژوهش نشان داد که استقلال مالی دختران و از طرف دیگر، عدم اشتغال دختران بهعنوان مهمترین مؤلفه اقتصادی مؤثر بر تأخیر سن ازدواج دختران و همچنین آداب و رسوم و نگرش منفی نسبت به مقوله ازدواج، به عنوان مهمترین مؤلفههای فرهنگی مؤثر بر تأخیر ازدواج دختران استان خراسان جنوبی محسوب میشود. بر مبنای نتایج حاصل از این پژوهش، به منظور کاهش سن ازدواج دختران، مدیران و سیاستگذاران استانی، میبایست نگاه ویژهای به حل مسائل اقتصادی و فرهنگی دختران استان خراسان جنوبی داشته باشند.
جامعه شناسی
لیلا شجاعی؛ نبی اله ایدر؛ ناصر حجازی
چکیده
در جوامع کنونی به علت گسترش فناوری اطلاعات، تنوع روزافزون کالاها و تفاوت تجارب نسل فعلی از نسل پیشین، شاهد ظهور سبکهای زندگی جدید یا به اصطلاح مدرن در جامعه هستیم که میتواند به دلیل عدم همخوانی با ارزشها و هنجارهای اسلامیِ جامعه ایران منجر به بروز آسیبهای اجتماعی در بین قشر نوجوان شود. هدف این مقاله بررسی رابطه سبک زندگی مدرن ...
بیشتر
در جوامع کنونی به علت گسترش فناوری اطلاعات، تنوع روزافزون کالاها و تفاوت تجارب نسل فعلی از نسل پیشین، شاهد ظهور سبکهای زندگی جدید یا به اصطلاح مدرن در جامعه هستیم که میتواند به دلیل عدم همخوانی با ارزشها و هنجارهای اسلامیِ جامعه ایران منجر به بروز آسیبهای اجتماعی در بین قشر نوجوان شود. هدف این مقاله بررسی رابطه سبک زندگی مدرن با نگرش به آسیبهای اجتماعی در بین دانشآموزان دختر دوره دوم شهر بیرجند در سال 1399 بود که با استفاده از روش پیمایش و با ابزار پرسشنامه صورت گرفته است. جامعه پژوهش را دانشآموزان دختر 18ـ16 ساله شهر بیرجند در سال تحصیلی 1400ـ1399 تشکیل دادهاند. حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران، 360 نفر تعیین شد و با استفاده از شیوه نمونهگیری طبقهای و خوشهای بهطور ترکیبی، انتخاب شدند. دادهها از طریق پرسشنامههای محققساخته سبک زندگی مدرن و پرسشنامه استاندارد نگرش به آسیبهای اجتماعی ساختیافته تیمورتاش (1389) جمعآوری شد. برای تحلیل دادهها، از آزمونهای ضریب همبستگی با نرمافزار spss24 و تحلیل عامل تأییدی با نرمافزار Amos25 استفاده شد. پایایی پرسشنامه با استفاده از روش آلفای کرونباخ، محاسبه و مناسب ارزیابی شد که بر اساس آن ضریب متغیرهای پژوهش و ابعاد آن بیش از 7/0 بود. در این مقاله با بهکارگیری آمار استنباطی، رابطه متغیرها از هم سنجیده شد و رابطه، مورد تأیید قرار گرفت؛ یعنی نتایج همبستگی پیرسون و معادلات ساختاری نشان داد که ارتباط معنادار و مستقیمی بین سبک زندگی مدرن با نگرش به آسیبهای اجتماعی وجود دارد. نتایج نشان داد که یکی از اصلیترین مؤلفههایی که موجب افزایش آسیبهای اجتماعی در جامعه میشود، سبک زندگی مدرنی است که نوجوانان و جوانان اتخاذ میکنند. مقاله حاضر از رابطه دو متغیر فوق با یکدیگر حمایت میکند؛ به عبارت روشنتر، هرچه گرایش دختران نسبت به اتخاذ سبک زندگی مدرن بیشتر باشد احتمال بروز رفتارهای آسیبزا در آنها افزایش مییابد. با استفاده از نرمافزار Amos25 و رسم مدل مقدار تغییرات متغیر پیشبین (آسیبهای اجتماعی) به وسیله متغیر ملاک (سبک زندگی مدرن) تبیین شد.
جامعه شناسی
سمیرا پور؛ حبیب اله آسوده یدکی
چکیده
در حال حاضر مسئله توانمندسازی و خودکفایی زنان سرپرست خانوار یکی از مسائل و دغدغههای اجتماعی است که نظام برنامهریزی کشور بهطور جدی با آن مواجه است. عوامل زیادی میتوانند در تقویت خودکفایی و کمک به توانمندسازی زنان سرپرست خانوار نقش داشته باشند که یکی از آنها، سبک زندگی مدبرانه است. در این تحقیق تلاش شده است تا به بررسی ...
بیشتر
در حال حاضر مسئله توانمندسازی و خودکفایی زنان سرپرست خانوار یکی از مسائل و دغدغههای اجتماعی است که نظام برنامهریزی کشور بهطور جدی با آن مواجه است. عوامل زیادی میتوانند در تقویت خودکفایی و کمک به توانمندسازی زنان سرپرست خانوار نقش داشته باشند که یکی از آنها، سبک زندگی مدبرانه است. در این تحقیق تلاش شده است تا به بررسی و تحلیل نقش سبک زندگی مدبرانه زنان سرپرست خانوار در بین مددجویان تحت پوشش کمیته امداد امامخمینی (ره) در استان خراسان رضوی پرداخته شود. گردآوری دادهها با روش پیمایشی و با ابزار پرسشنامه محققساخته انجام شده است. روایی ابزار به کمک متخصصین و پایایی مؤلفههای پرسشنامه نیز با محاسبه ضریب آلفای کرونباخ بررسی و تأیید شده است. جامعه آماری مشتمل بر دو گروه از زنان سرپرست خانوار زیر 60 سال از مجموعه مددجویان کمیته امداد امامخمینی (ره) بوده است؛ گروه اول، شامل زنان درفقرمانده (کماکان تحت پوشش) و گروه دوم شامل زنان خودکفاشده (از فقر خارج شده)، بوده است. نمونهگیری به صورت تصادفی انجام و حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران محاسبه و تعیین شد. تحلیل دادهها به کمک نرمافزار آماریSPSS صورت گرفت. نتایج نشان داد ویژگیهای فردی زنان سرپرست خانوار (خودشناسی قابلیتی، اجتماعیبودن، سواد اقتصادی، ویژگیهای کارآفرینانه و حسن تدبیر فردی) بین این دو گروه از زنان دارای تفاوت معنیداری است. همچنین از میان ویژگیهای فردی افراد، حسن تدبیر فردی از اولویت و اهمیت بالاتری برخوردار بوده است. درنهایت اینکه سبک زندگی مدبرانه زنان سرپرست خانوار، موجب رهایی از فقر خانواده شده و سبک زندگی فقیرانه موجب ماندگاری افراد در فقر و نهایتاً گرفتارشدن آنها در دام آسیبهای اجتماعی شده است.
جامعه شناسی
محمد حسن شربتیان؛ جواد جهانشیری؛ محمد قاسمی
چکیده
احساس تعلق به یک "ما"ی واحد جمعی در ابعاد مختلف، موجب شکلگیری نوعی وفاق و همبستگی در جهت اجرای نظم و نبود خطر و ایجاد جامعه امن میشود و زندگی اجتماعی را به سمت آسایش و آرامش سوق میدهد. پژوهش حاضر به نقش ابعاد هویت اجتماعی با احساس امنیت میپردازد و از نظریه گیدنز برای تبیین رابطه بین متغیرها استفاده میکند. رویکرد کمّی مبتنی ...
بیشتر
احساس تعلق به یک "ما"ی واحد جمعی در ابعاد مختلف، موجب شکلگیری نوعی وفاق و همبستگی در جهت اجرای نظم و نبود خطر و ایجاد جامعه امن میشود و زندگی اجتماعی را به سمت آسایش و آرامش سوق میدهد. پژوهش حاضر به نقش ابعاد هویت اجتماعی با احساس امنیت میپردازد و از نظریه گیدنز برای تبیین رابطه بین متغیرها استفاده میکند. رویکرد کمّی مبتنی بر پیمایش (توصیفی و همبستگی)، استفاده از ابزار پرسشنامه محققساخته، انتخاب 374 دبیر نواحی هفتگانه آموزشوپرورش بهعنوان نمونه مبتنی بر فرمول کوکران و نمونهگیری چندمرحلهای تصادفی است. میزان آلفای کل، برابر با 879/0 و میزان روایی همگرایی 601/0 به دست آمده است. نتایج نشان داده که در بین ابعاد متغیر مستقل، هویت خانوادگی از سایر ابعاد حائز اهمیت بوده است و در بین متغیر وابسته، احساس امنیت جانی به نسبت دیگر ابعاد، بیشترین اهمیت را داشته است. درنهایت میانگین متغیرهای هویت اجتماعی و احساس امنیت کمی بالاتر از حد متوسط به دست آمده است. نتایج فرضیهها نشان داده بین فرضیههای تحقیق، رابطه معناداری وجود داشته است و ابعاد هویت تاریخیـ ملی، خانوادگی و متغیر هویت اجتماعی به ترتیب با متغیر احساس امنیت در سطح معناداری 05/0 ارتباط معنادار با شدت رابطه متوسط داشتهاند. با توجه به بتای مدل رگرسیون، ابعاد هویت ملیـ تاریخی، دینی، شهریـ محلهای و خانوادگی در سطح خطای کوچکتر از 01/0 رابطهای معنادار با متغیر وابسته داشتهاند و متغیر مستقل و ابعاد آن، در حدود 3/39% از تغییرات متغیر وابسته را تبیین کردهاند. درنهایت هویت اجتماعی و ابعاد آن در سه لایه؛ همانندی، تعلق به گروه اجتماعی و تعهد و مسئولیت میتوانند در تقویت احساس امنیت و ابعاد آن از طریق برنامهریزیهای عملیاتی، منجر به افزایش تعهد، وفاق، همبستگی و نظم اجتماعی شوند.
جامعه شناسی
زهرا رجائی؛ سید علی بنی هاشمی؛ فرشته خنگی
چکیده
هدف از انجام این پژوهش بررسی و شناخت سرمایههای انسانی، معنوی و روانشناختی از منظر قرآن و نقش آن در تعالی سازمان است. پژوهش حاضر از نظر هدف، کاربردی و از نظر ماهیت و روش، توصیفیـ تحلیلی و همبستگی است. در این پژوهش از پرسشنامه محققساخته استفاده شدهاست. این پرسشنامه حاوی سؤالات جمعیتشناختی، سؤالات مربوط به تعالی سازمانی، ...
بیشتر
هدف از انجام این پژوهش بررسی و شناخت سرمایههای انسانی، معنوی و روانشناختی از منظر قرآن و نقش آن در تعالی سازمان است. پژوهش حاضر از نظر هدف، کاربردی و از نظر ماهیت و روش، توصیفیـ تحلیلی و همبستگی است. در این پژوهش از پرسشنامه محققساخته استفاده شدهاست. این پرسشنامه حاوی سؤالات جمعیتشناختی، سؤالات مربوط به تعالی سازمانی، سؤالات مربوط به سرمایههای انسانی، معنوی و روانشناختی از منظر قرآن و براساس طیف پنج گزینهای لیکرت است. جامعه این پژوهش، کارکنان دانشگاه علوم پزشکی بیرجند (استان خراسان جنوبی) هستند و نمونهای به تعداد 248 نفر به صورت تصادفی ساده انتخاب شدهاست. روایی پرسشنامه با نظرخواهی از استادان و پایایی آن با محاسبه آلفای کرونباخ و انجام تحلیل عاملی، تأیید شدهاست. برای تجزیهوتحلیل دادهها از نرمافزار اس. پی. اس. اس و آموس استفاده شد. همچنین شاخصهای برازش، هم برای مدل ساختاری تحقیق و هم برای مدل اندازهگیری تحقیق تأیید شد. سرمایه انسانی و سرمایه معنوی، اثر مثبت و معنیداری بر تعالی سازمانی دارند. همچنین سرمایه روانشناختی، اثر مثبت و معنیداری بر تعالی سازمانی ندارد. نتایج پژوهش نشان داد که یک سازمان متعالی با رویکردی اسلامیـ قرآنی، سازمانی است که در آن افراد در ارتباط با خدا، دیگران و خود احساس مسئولیت میکنند و با تأکید بر عواملی از قبیل قوه تعقل، کمالپذیری انسان و مهارتهای ارتباطی رفتاری، موجبات تعالی سازمانی را فراهم میآورند.